وحشت در دنیای بی صدا

تهران – ایرنا – برای بیشتر ما مردم  که همیشه می شنویم، شاید سکوت و بی صدایی، چیز عجیبی باشد. گاهی هم فکر می کنیم که سکوت مطلق وجود ندارد یا اینکه نمی توانیم فقط یک صدا را بشنویم و صداهای اطراف را ندید بگیریم اما نمی شود که البته بیراه نگفته ایم.

اینکه سکوت و بی صدایی، حداقل برای من عجیب است به وقتی باز می گردد که برای اولین بار با کمک فناوری، صدایی را در خلاء و سکوت شنیدیم و آن صدای وزیر بهداشت وقت بود که داشت در یکی از سالن های نمایشگاه بین المللی که صدا به صدا نمی رسد در آن شلوغی و هیاهو در جمع خبرنگاران صحبت می کرد.

خبرنگار بود که دور وزیر را گرفته بود و من نیز نه می توانستم از میان شمار خبرنگاران راهی را باز کنم تا به نزدیک وزیر برسم و نه اینکه از این سپر خبرنگاران و سر و صدای نمایشگاه چیزی بشنوم. یکدفعه یک فکر بکر مثل برق از ذهنم گذشت. بی درنگ از یکی از تصویربرداران خواهش کردم تا هدفون یا گوشی خود را به من بدهد او هم همین کار را کرد منتها گفت که اگر یک دفعه صدا قطع شد به او خبر دهم.

برای اولین بار هدفون یا همان گوشی بچه های تصویر برداری را روی گوش هایم گذاشتم و با تعجب ، صدایی را در خلاء شنیدم که فقط صدای وزیر بود.  آه از این فناوری که چه کارها نمی کند! من در آن هیاهوی نمایشگاه با هدفون فقط صدای وزیر را می شنیدم یعنی یک فیلتری وجود داشت که فقط صدای وزیر را در سر و صدا و شلوغی می گرفت به گونه ای که مطمئن هستم آن طور که من صدای وزیر را می شنیدم آن خبرنگارانی که فقط چند سانتی متر با وزیر فاصله داشتند و کنار او ایستاده بودند هم به خوبی من که در فاصله سه چهار متری از وزیر قرار داشتم،  نمی توانستند صدای او را بشنوند.«هلن کلر» نویسنده ناشنوا و نابینای آمریکای اظها ر داشته بود که «اگر این فرصت به من داده می شد که یکی از ۲ حس خود را بازیابم ترجیح می دادم نابینا بمانم، ولی بشنوم».

به هر حال این سکوت، تجربه ای بس عجیب و در عین حال دلنشین در طول زندگی من بود. مساله این است که برای ما که می شنویم این تجربه،تجربه ای خوشایند است. مثلا خیلی از ما دلمان می خواهد در سکوت کویر ، دقایقی دور از هیاهو بنشینیم و لذت ببریم. اما پرسش اینجاست که آیا کسانی هم روی کره خاکی بسر می برند که از سکوت، دچار استرس زیاد می شوند؟

البته که استرس گرفتن برخی از همنوعان ما از سکوت و بی صدایی واقعیت دارد و ساخته و پرداخته تصورات ما نیست و آنها کسانی نیستند جز ناشنوایان.

کسانی که در اوج اعتماد به نفس و موفقیت اگر یک روز سمعک آنان خراب شود و یا یادشان رفته باشد با خودشان بیاورند چه استرس ها که نمی کشند.نمونه اش استرس گرفتن « آلا معیری» عضو  کانون ناشنوایان ایران و یکی از همکاران قدیمی ایرنا در بخش فیلم و اسکن سازمان و رابط خبری سازمان در کانون ناشنوایان است.

معیری عضو کانون ناشنوایان ایران، سال هاست که در ایرنا کار می کند. او کسی است که در اوج ناشنوایی و در اوج توانایی خارق العاده اش در «لب خوانی» در عین حال وقتی سمعکش خراب می شود اذعان می دارد که به چه استرس زیادی دچار می شود.

معیری در سن سه سالگی بر اثر سرخک، ناشنوا شد یعنی بیماری سرخک روی اعصاب شنوایی او تاثیر منفی گذاشت و او را ناشنوا کرد یعنی شنوایی او به ۱۰ درصد رسید. اما آن طور که تعریف می کند، پدر نازنینش هرگز حاضر نشد او را به مدرسه استثنایی (باغچه بان) بفرستد و او را در مدرسه عادی ثبت نام کرد. او نیز تمام تلاش خود را کرد که سریع، لب خوانی را یاد بگیرد که موفق می شود. فقط مشکل آنجا بود که وقتی معلم رویش را به سمت تخته سیاه بر می گرداند چیزی از حرف های معلم نمی فهمید اما او باز هم از دست مطالبی که همکلاسی او یاد داشت می کرد می فهمید که الان معلم دارد چه می گوید.

اینگونه بود که همکار ایرنایی ما دانشگاه را نیز اینگونه سپری کرد و تازه در سن ۲۳ سالگی با سمعکی دیجیتال آشنا شد  و برای اولین بار از آن استفاده کرد و تا الان هم این وسیله را به کار می برد اما هر چه هست با مهارتی که در لب خوانی دارد، متوجه حرف ها می شود! چرا که هر چند با کمک سمعک می تواند صداهایی مثل صدای بر هم خوردن کاغذ یا صدای کلید را بشنود اما نمی تواند برخی حرف ها را تشخیص دهد و لب خوانی برای او کمک کننده است.

مشکل برای این همکار ایرنایی ما وقتی است که سمعکش را بنا به دلایلی نمی تواند استفاده کند. مثلا سمعک خراب شده است و باید تعمیر کند آن وقت است که اظهار می دارد«حتی برای یک ساعت هم بدون سمعک نمی توانم بسر ببرم، اعتماد به نفسم شدیدا پایین می آید، مدام این استرس را دارم و از خودم می پرسم که با این دنیای بی صدا چه کنم»؟

همان قدر از وابستگی معیری بدانید که وقتی سمعکش خراب می شود ترجیح می دهد آن روز را به محل کار خود نیاید و در خانه بماند. این تازه مشکل هموطن ناشنوایی است که با اعتماد به نفس دارد کار و زندگی می کند و الگوی ناشنوایان عضو کانون است که از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند و فکر می کنند دنیا برای آنان تمام شده است.

این سکوت چیست که ناشنوایان از آن واهمه دارند حتی دوستان ناشنوای موفقی که اتفاقا اعتماد به نفس بالایی دارند؟ به گونه ای که می گویند «هلن کلر» نویسنده ناشنوا و نابینای آمریکای اظها ر داشته بود که «اگر این فرصت به من داده می شد که یکی از ۲ حس خود را بازیابم ترجیح می دادم نابینا بمانم، ولی بشنوم».

ناشنوایان در این سکوت است که نمی توانند با دنیا و آدم های شنوایش ارتباط برقرار کنند و این آدم های شنوا هستند که فقط در حد بسیار کمی این ارتباط را دارند و بعد هم چون زبان اشاره نمی دانند از ادامه این تعامل با ناشنوا صرفنظر می کنند.تاشنوایان با زبانی به نام «زبان اشاره» ارتباط برقرار می کنند و متاسفانه فقط حدود ۴۰ درصد ناشنوایان کشور زبان اشاره می دانند.

این سکوت چه کارها که نمی کند. چه اعتماد به نفس ها که در نطفه خفه نمی کند! چه کودکانی که حتی با ۵۰ درصد شنوایی به دلیل ناآگاهی اطرافیانشان به ویژه در شهرهای کوچک و روستاها ، ترک تحصیل نمی کنند و در کنج خانه گوشه عزلت بر نمی گزینند و اصلا چه سوء تفاهم ها در پی این نشنیدن ها در دنیای بی صدای ناشنوایان پیش نمی آید. نمونه اش خانم معیری که اظهار می دارد: برخی از همکاران هنوز نمی دانند که من مشکل شنوایی دارم. اوایل ورود من به خبرگزاری از آنجا که صدایی را نمی شنیدم اگر کسی از پشت سر، من را خطاب قرار می داد مثلا سلام می کرد، از آنجا که نمی شنیدم بالطبع جوابی هم نمی دادم و آن شخص فکر می کرد من انسانی مغرورم و به اصطلاح «خود را می گیرم» این در حالی است که من واقعا نمی شنیدم تا واکنشی در خور داشته باشم.

** حدود ۴۰ درصد ناشنوایان کشور زبان اشاره می دانند

از سوء تفاهم ها که بگذریم باید چیزی باشد که تا سوء تفاهم ها را برطرف کند و آن، چیزی نیست جز زبان. زبان، از راه های مهم ارتباط گیری با آدم هاست . این را هیچ کس نمی تواند منکر شود اما مساله اینجاست که ناشنوایان با زبانی به نام «زبان اشاره» ارتباط برقرار می کنند و متاسفانه فقط حدود ۴۰ درصد ناشنوایان کشور زبان اشاره می دانند.این را معیری، می گوید.

این عضو کانون ناشنوایان ایران اظهار می دارد:  هموطنان ناشنوای ما در حالی فقط ۴۰ درصدشان این زبان را بلد هستند که بر اساس شعار امسال فدراسیوان جهانی ناشنوایان هیچ کس را نباید از حقوقش محروم کنیم و رییس این فدراسیون تاکید کرد هاست که زبان اشاره ، حق مسلم همه افراد مخصوصا ناشنوایان است.

او وقتی می گوید حق مسلم همه افراد منظورش فقط ناشنوایان نیست بلکه اطرافیان آنها هم هستند که باید زبان اشاره را بلد باشند مثل پدر و مادر، معلم ها و خلاصه کسانی که با او در ارتباط هستند.

و دوباره باعث تاسف است که نه تنها فقط ۴۰ درصد ناشنوایان زبان اشاره می دانند که شنواها نیز برای ورود به این دنیای بی صدا زیاد تلاش نمی کنند. اما یک روزنه هایی برای این ورود وجود دارد مثل وقتی که در کلاس های زبان اشاره به گفته معیری ، چهار شنوا هم ثبت نام کرده اند  و دارند زبان اشاره یاد می گیرند. یکی از آنها مربی آموزش رانندگی است، دیگری دختری ۲۷ ساله و مربی پیست موتورسواری است ، یکی دیگر، کسی است که دوست های ناشنوا دارد و دیگری هم دانش آموزی دبیرستانی است که با وجود غول کنکور، دلش می خواهد یک روز به عنوان مترجم ناشنوایان کار کند. پس چه خوب که اگر ناشنوایان صدها قدم برای ورود به دنیای پر سر و صدای ما می گذارند ما هم یک گام برای ورود به دنیای بی صدای آنان برداریم و زبان اشاره یاد بگیریم. مگر نمی خواهیم یک روز وحشت سکوت در دنیای بی صدای ناشنوایان از میان برود؟ البته که می خواهیم.

امروز، هشتم مهر،  برابر با سی ام سپتامبر روز جهانی ناشنوایان است. در زمان حاضر نزدیک به پنج درصد جمعیت دنیا ناشنوا یا کم شنوا هستند و در ایران هم ۱۴ درصد کسانی که دارای معلولیت هستند ، ناشنوایان هستند.

منبع: خبرگزاری ایرنا

۱۳۹۸/۰۷/۰۸