باغچه جبار در یکصد سالگی تئاتر کودک پرگل شد

همدان – ایرنا – یک قرن گذشت و دوباره تئاتر «خانم خزوک» را کودکان بازی کردند، پدر و مادرها نه تنها مخالفت نکردند، بلکه ایستاده کف زدند و به تئاتر و « پدرتئاترکودک ایران» بالیدند.

به گزارش ایرنا، سالها پیش تئاتر خلاف اخلاق و ادب بود و بیشتر خانواده ها تئاتر را بی اخلاقی می دانستند و پدر و مادرها راضی نمی شدند جگرگوشه هایشان با اینگونه بی اخلاقی ها خو بگیرند.
در آن دوران والدین ترجیح می دادند بچه هایشان درسهای روزمره را بیاموزند تا اینکه قصه «سرمه کشیدن خانم خزوک را با دم عسل آلوده آقاموشه» را بشنوند یا صدای عوعو کردن سگ و میومیو گربه از خود دربیاورند.
در چنین وضعیت دشواری که نه کارهای دستی برای کودکان وجود داشت و نه شعر و قصه ای و نه ساز موافق پدرو مادرها، او مبتکرانه با دست، فکر و قلمش از قصه های عامیانه که از بچگی به یاد داشت، برای کودکان نمایشنامه، شعر و چیستان می ساخت.
او «جبار باغچه بان» بود؛ معلمی که ذوق شعر و نقاشی در وجودش موج می زد. روزنامه نگار بود اما هنرپیشگی هم در رگ و خونش می جوشید.
هنرمندانه برای بچه ها قالب موش و زنبور و مرغ می ساخت و بچه ها به راحتی این تن پوش ها را می پوشیدند و راه می رفتند و حتی مثل خروس لاری بال می زدند و می جنگیدند.
خلاصه از هیچ، همه چیز برای اجرای تئاتر خلق می کرد. این کارها فقط از شخصیت چند وجهی، خلاق و خستگی ناپذیری مانند «جبار باغچه بان » بر می آمد؛ در آن زمان کسی که اینگونه هنری داشته باشد در ایران پیدا نمی شد و تنها او بود و بس.
او نمایش نامه های «پیر و ترب»، «گرگ و چوپان»، «خانم خزوک»، «مجادله دو پری»، «شیر باغبان» و «شنگول و منگول» را نوشت و بارها در کودکستان ها اجرا کرد و برای تشویق مردم به دیدن این نمایش ها زحمت فراوان کشید و خون دل های بسیار خورد.
باغچه بان با نوشتن این نمایش نامه ها که برای نخستین در ایران روی صحنه می رفت، «پدر ادبیات نمایشی کودکان» نام گرفت؛ بی ادعا و بی غرور.
او آغازگر سرودن اشعار نمایشی و آهنگسازی و سکو سازی برای اجرای تئاتر بود؛ این کار هم برای نخستین بار در ایران جلوه می کرد و به همین دلیل باغچه بان لقب «پدر تئاتر» را هم از آن خود کرد؛ فروتن و پرتلاش.
تمام هم و غم او برای این بود که «کودک» و «کودکی» را به رسمیت بشناساند.
افزون بر خلاقیت و هنرمند بارآوردن کودکان، باسواد شدن این قشر هم برای باغچه بان اهمیت بسیاری داشت؛ تا اندازه ای که به فکر باسواد شدن کر و لالها هم بود و اینگونه لقب «بنیان‌گذار آموزش ناشنوایان» هم به جمع پیش تازی های معلم قهرمان ایران اضافه شد.
باغچه بان عاشق زندگی بود و تا لحظه آخر زیبایی هایش را می ستود و سرانجام چراغ زندگی اش در چهارم آذر سال ۱۳۴۵ در ۸۰ سالگی خاموش شد؛ در حالی که اندیشه و رفتار زلال و پاکش را همه تایید می کردند، همه فرهنگ دوستان و دوستداران کودک.
از همین رو شب گذشته کودکان ایرانی دست در دست هنرمندان و بازیگران تئاتر کشور و صدها هنرمند از کشورهای خارجی یکصد ساله شدن تئاتر کودک را به جشن و سرور نشستند؛ آنهم در ضیافت جشنواره بین المللی تئاتر کودک و نوجوان که هر سال در همدان برگزار می شود.
مهمانان نام «جبار باغچه بان» قهرمان کودکان ایران را زمزمه کردند و بچه ها نمایش «سرمه کشیدن خانم خزوک را با دم عسل آلوده آقاموشه» را بازی کردند؛ این بار پدر و مادرها نه تنها مخالفت نکردند، بلکه برای بازیگران کوچکشان ایستاده کف زدند و بالیدند به تئاتر و «پدر تئاتر کودک ایران».
ای کاش باغچه بان بود و می دید که چگونه رویاهایش رنگ و بوی واقعیت گرفته و چگونه باغچه هایش پرگل شده است.

گزارش از: زهرا زارعی

منبع: خبرگزاری جمهوری اسلامی

۱۳۹۷/۰۹/۰۳